Mahtab


Sattar

به ستاره بگو شب چه مهربونه
نکنه فکر کنه شب نا مهربونه
به گلای کاغذی بگو
که از پنجرمون دور نشن
شمعدونای خونمون
بی شمع و بی نور نشن
صحبت از مهتابه
آسمون در خوابه
حرف ما فریاده
دل عجب آباده
دل عجب آباده
ماهیا رودخونه هارو
دیگه تنها نذارن به عشق دریا
که پرنده های عاشق
به هوای کوچ نرن اونور دنیا
ماهیا رودخونه هارو
دیگه تنها نذارن به عشق دریا
که پرنده های عاشق
به هوای کوچ نرن اونور دنیا
صحبت از مهتابه
آسمون در خوابه
حرف ما فریاده
دل عجب آباده
دل عجب آباده
که گلا عطر تو باشه
رو تناشون رو تناشون
عکس تو باشه
گل رو دامناشون
رو دامناشون
که گلا عطر تو باشه
رو تناشون رو تناشون
عکس تو باشه
گل رو دامناشون
رو دامناشون
صحبت از مهتابه
آسمون در خوابه
حرف ما فریاده
دل عجب آباده
دل عجب آباده
صحبت از مهتابه
آسمون در خوابه
حرف ما فریاده
دل عجب آباده
دل عجب آباده
می توان رفت
در آن ستاره های چشم او
می توان نیست شدو پیچ ندید
جز دو نقطه سیاه
می توان خود را دید
لحظه ای قربت خود را حس کرد
و در آن مرز غریبانه
چه شیرین جان داد
از غم عشق چه می باید کرد
من نمیدانم هیچ تو بگو
تشنه ترین تشنه ها
از عطشی می سوزم
تو بگو من نمیدانم هیچ
از غم عشق چه می باید کرد