Gholhaye Zard


Aref

من به هر شاخه نشستم
دل به هر دانه که بستم
سوگ تازه ای نوشته روی سینه ی شکستم
من اسیر سرنوشتم
سرنوشت پیر و زشتم
جای حرف خوب بودن
حرف رفتن رو نوشتم
تو هنوز اول راهی
راهمن ، راه تباهی
جفت پرواز تو بازه
جفت من کفتر چاهی
فصل من فصل خزونه
یه خزونه بی نشونه
حیفه از من دیگه گفتم
کارمن دیگه تمومه
تو سرانگشتای بارون
من تولدی ندیدم
گل گلدون حیاط رو
توی تاریکی نچیدم
من سراینده دردم
عاشق گلهای زردم
اما حتی دیگه امروز
شعرامم خط خطی کردم
تو هنوز اول راهی
راهمن ، راه تباهی
جفت پرواز تو بازه
جفت من کفتر چاهی