Ghasmat


Sattar

بین من و تو درد شبیه است چه بسیار
ما هر دو پریشانیم از عاقبت کار
من اینجا گرفتارم و تو اونجا گرفتار
من اینجا گرفتارم و تو اونجا گرفتار
کی گفته که ما اینجا خوشبخت ترینیم
بی غصه ترین طایفه روی زمینیم
تو خاک نشین هستی و ما عرش نشینیم
کی گفته که در اینجا از غم اثری نیست
از بی کسی و درد جدایی خبری نیست
از بی کسی و درد جدایی خبری نیست
ما هر دو پریشانیم از عاقبت کار
من اینجا گرفتارم و تو اونجا گرفتار
صحبت ز بهار و چمن و آب و هوا نیست
این شهر بهاران زده خواب دل ما نیست
صحبت ز کجا زیستن ما و شما نیست
در بستر مرگ است بیمار و دوا نیست
در بستر مرگ است بیمار و دوا نیست
بین من و تو درد شبیه است چه بسیار
ما هر دو پریشانیم از عاقبت کار
من اینجا گرفتارم و تو اونجا گرفتار
من اینجا گرفتارم و تو اونجا گرفتار
صحبت ز بهارو چمن و آب و هوا نیست
این شهر بهاران زده خواب دل ما نیست
صحبت ز کجا زیستن ما و شما نیست
در بستر مرگ است بیمار و دوا نیست
در بستر مرگ است بیمار و دوا نیست
بین من و تو درد شبیه است چه بسیار
ما هر دو پریشانیم از عاقبت کار
من اینجا گرفتارم و تو اونجا گرفتار
من اینجا گرفتارم و تو اونجا گرفتار
ما هر دو پریشانیم از عاقبت کار
من اینجا گرفتارم و تو اونجا گرفتار
من اینجا گرفتارم و تو اونجا گرفتار
من اینجا گرفتارم و تو اونجا گرفتار