Fasl Panjom


Sattar

توی فصلی سرد و بی آب
میوه های نارس و کال
نه یه برگ و نه یه شاخه
توی فصل پنجم سال
توی فصلی سرد و بی آب
میوه های نارس و کال
نه یه برگ و نه یه شاخه
توی فصل پنجم سال
گل عشق افسانه ما
در سکوت پیله ها
پیچک بی انتهایی
پشت بهت میله ها
شبق درکنارم
گفته بودی بی قرارم
صید صیاد توام باز
طعمه ای در انتظارم
به تو دل سپرده بودم
وقتی تو دل خسته بودی
به تو تکیه داده بودم
وقتی دل شکسته بودی
توی فصل پنجم سال
گل سرخ ساقه پر از خاک
واسه نقاشی باغچه
خط کشیده به تن داغ
توی فصل پنجم سال
یاد تو مونده به هر حال
آسمون لاجوردی
من در اوجی بی پر و بال
شبق درکنارم
گفته بودی بی قرارم
صید صیاد توام باز
طعمه ای در انتظارم
به تو دل سپرده بودم
وقتی تو دل خسته بودی
به تو تکیه داده بودم
وقتی دل شکسته بودی
به تو تکیه داده بودم
وقتی دل شکسته بودی
به تو دل سپرده بودم
وقتی تو دل خسته بودی