سر کنم ای برگ خزان ، با تو قصه ای کهن
در این قصه کهن نکته ای بود نهان که بسوزد دل من
ناله ها ای برگ خزان خیزد از نهاد من
بر خاک افتادی و کس پی همدری تو نکند رو به چمن
تو همچون من ، چهره ای افسرده داری
تو همچون من ، بی نصیب و خواری
سر کنم ای برگ خزان ، با تو قصه ای کهن
در این قصه کهن نکته ای بود نهان که بسوزد دل من
تو همچون من ، چهره ای افسرده داری
تو همچون من ، بی نصیب و خواری
بی نصیب و خواری