من دیگه دست نمیدم
با اون که دشمن منه
با اون که خواهان ستیز
با اون که خواهان غمه
من دیگه گریه کنون
به محفل درد نمیرم
توی تابستون عشق
حیفه که ماتم بگیرم
بیا دستم بگیر ساقی
بیا دستم بگیر ساقی
از این داغی که من دیدم
در این دنیای پوشالی
بیا دستم بگیر ساقی
بیا دستم بگیر ساقی
توی سرخی رگهای بدنم
شعر تو جاری تر از خون منه
توی سرمای زمستون دلم
اسم تو شعله داغ بدنه
بیا دستم بگیر ساقی
بیا دستم بگیر ساقی
از این داغی که من دیدم
در این دنیای پوشالی
بیا دستم بگیر ساقی
بیا دستم بگیر ساقی
من دیگه دست نمیدم
با اون که دشمن منه
با اون که خواهان ستیز
با اون که خواهان غمه
ریزش قصر صدام
شعر من ساده و خام
تپش خواهش غم
لحظه آوای منه