2012-07-09 14:40:29
2015-07-30 12:46:56
2011-11-29 02:24:37
2012-07-06 14:09:20
2011-10-04 06:36:45
2012-01-25 15:25:46
2014-11-11 03:00:27
2014-11-01 23:45:26
2015-11-20 16:31:20
2012-07-17 15:16:36
2012-02-01 01:37:06
2011-12-22 00:19:52
2012-01-31 15:27:51
2017-06-19 00:37:54
Text av Nasser Abdollahi
ستاره بود ، غزل بود
ترانه بود و تو بودی
...
بهار بهار
صدا همون صدا بود
...
اهل باران،اهل دریا
اهل اندوه غروبیم
...
از خانه بیرون میروم اما کجا امشب؟
شاید تو میخواهی مرا در کوچه ها امشب
...
در دیگران می جوییم اما بدان ای دوست
این سان نمی یابی ز من حتی نشان ای دوست
...
یا فاطمه بنت نبی، ای همدل و جان و علی،
ای تاج نور دنیا، یا زهرا
...
فصلی بخون از زندگی
شور دگر پایندگی
...
گریه کردم گریه کردم
اما دردمو نگفتم
...
یه روز دلم گرفته بود . مثل روزای بارونی
از اون هواها که خودت . حال و هواشو میدونی
...
در دیگران می جوی ام اما بدان ای دوست
اینسان نمی یابی ز من حتی نشان ای دوست
...
ناصریا تو که تا حالا بدت دیدم
از دنیا خوشی ندیدم
...
پشت این پنجره ها وقتی بارون میباره
وقتی آهسته غروب . تو خونه پا میذاره
...
یه زخم کهنه روی بالم
یه آسمون که چشم به رام نیست
...
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
...
جواب سوالم تو باشی اگر
ز دنیا ندارم سوالی دگر
...
یه روز از همین روزا روی شب پا میذارم
توی قاب لحظه ها عکس فردا میذارم
...
من خودمم نه خاطره . منظره ام نه پنجره
من یه هوای تازه ام . نه انعکاس هنجره
...