Molana - Lyrics, Kotta, húrok
2016-09-13 04:10:51
Szöveg: Molana
حیلت رهاکن عاشقا
دیوانه شو دیوانه شو
...
دیوانه شو دیوانه شو
...
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
...
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
...
بمیرید . بمیرید . در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید . همه روح پذیرید
...
در این عشق چو مردید . همه روح پذیرید
...
بمیرید . بمیرید . در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید . همه روح پذیرید
...
در این عشق چو مردید . همه روح پذیرید
...
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
...
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
...
بیا ای مونس جانهای مستان
جانهای مستان
...
جانهای مستان
...
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
...
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
...
ای عاشقان ، ای عاشقان ، من از کجا ، عشق از کجا
ای بیدلان ، ای بیدلان ، من از کجا ، عشق از کجا
...
ای بیدلان ، ای بیدلان ، من از کجا ، عشق از کجا
...
گر دریایی
ماهی دریای توام
...
ماهی دریای توام
...
ای کاروان! ای کاروان!
من دزد شبرو نیستم
...
من دزد شبرو نیستم
...
من غلام قمرم
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
...
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
...
من غلام قمرم, غیر قمر هیچ مگوی
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگوی
...
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگوی
...
من غلام قمرم, غیر قمر هیچ مگوی
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگوی
...
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگوی
...
ای روی تو كعبه دلوقوت روان
چون شمع ز غم ، سوختم ای جان جهان
...
چون شمع ز غم ، سوختم ای جان جهان
...
هله عاشقان بشارت، که نماند این جدایی
برسد به یار دلدار، بکند خدا خدایی
...
برسد به یار دلدار، بکند خدا خدایی
...
حیلت رها کن عاشقا
دیوانه شو دیوانه شو
...
دیوانه شو دیوانه شو
...
این جا کسی است پنهان دامان من گرفته
این جا کسی است پنهان دامان من گرفته خود را سپس کشیده پیشان من گرفته
...
این جا کسی است پنهان دامان من گرفته خود را سپس کشیده پیشان من گرفته
...
من اگر مستم اگر هشیارم
بنده چشم خوش آن یارم
...
بنده چشم خوش آن یارم
...
شد زغمت خانه ی سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم
...
در طلبت رفت به هر جا دلم
...
شد زغمت خانه ی سودا دلم، در طلبت رفت به هر جا دلم
شد زغمت خانه ی سودا دلم، در طلبت رفت به هر جا دلم
...
شد زغمت خانه ی سودا دلم، در طلبت رفت به هر جا دلم
...
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
...
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
...
ماییم که گه نهان و گه پیداییم
گه مومن و گه یهود و گه ترساییم
...
گه مومن و گه یهود و گه ترساییم
...
منغلامقمرمغیرقمرهیچمگو
پیش من جز سخن شهد و شکر هیچ مگو
...
پیش من جز سخن شهد و شکر هیچ مگو
...
من غلام قمرم
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
...
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
...
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
(داریوش به همراه فرامرز اصلانی و رامش)
...
(داریوش به همراه فرامرز اصلانی و رامش)
...
عاشق همه سال مست و رسوا بادا
دیوانه و شوریده و شیدا بادا
...
دیوانه و شوریده و شیدا بادا
...
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
...
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
...
گفت معشوقی به عاشق کای فتیٰ
تو به غربت دیده‌ای بس شهرها
...
تو به غربت دیده‌ای بس شهرها
...
برون شو ای غم از سینه که لطف یار می آید
تو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار می آید
...
تو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار می آید
...
مطربا نرمک بزن
نرمک بزن
...
نرمک بزن
...
باز آمدم خرامان تا پیش تو بمیرم
بی تو كجا روم من ای از تو ناگزبرم
...
بی تو كجا روم من ای از تو ناگزبرم
...
ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان
درگوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان
...
درگوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان
...
ای جهان کهنه را تو جان نو
ای جهان کهنه را تو جان نو
...
ای جهان کهنه را تو جان نو
...
آنها که به سر در طلب کعبه دویدند
چون عاقبت الامر به مقصود رسیدند
...
چون عاقبت الامر به مقصود رسیدند
...
ک چشم من اندر غم دلدار گریست
چشم دگرم حسود بود و نگریست
...
چشم دگرم حسود بود و نگریست
...
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
...
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
...
شمس و قمرم آمد
شمس و قمرم آمد سمع و بصرم آمدم
...
شمس و قمرم آمد سمع و بصرم آمدم
...
ای دل شکایت ها مکن تا نشنود دلدار من
ای دل نمی ترسی مگر از یار بی زنهار من
...
ای دل نمی ترسی مگر از یار بی زنهار من
...
ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم
ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
...
ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
...
ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم
ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
...
ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
...
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم
جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم
...
جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم
...
وه چه بیرنگ و بی نشان که منم
کی ببینم مرا ، چنان که منم؟
...
کی ببینم مرا ، چنان که منم؟
...