2015-01-29 20:55:39
2010-11-18 07:18:11
2014-05-20 21:15:48
2012-05-05 21:34:34
2012-01-12 00:58:19
2015-03-13 22:50:41
2015-02-22 06:00:09
2015-03-13 22:43:43
2014-10-24 22:21:14
2014-10-24 23:19:13
2015-07-26 20:40:44
2016-12-02 06:56:17
2016-06-05 23:18:32
2016-07-10 05:56:43
2019-02-13 06:24:30
2011-03-20 15:29:54
2014-02-12 18:31:34
2019-02-17 01:14:45
2017-05-15 05:26:00
2011-10-04 06:39:16
2013-04-23 03:08:06
2014-02-04 12:16:43
Songtekst door Mansour Tehrani
ما راندگان باغ خداییم
ما هر دو از یک خاک و هواییم
...
رفتنت مثل یه حادثه برام موندنیه
حالا آواز سفر کردن تو خوندنیه
...
من و تو مسافر شب رو به سوی شهر خورشید
خسته از این رهسپاری زیر سایه های تردید
...
بزن تار که امشب باز دلم از دنیا گرفته
بزن تار و بزن تار
...
چشمه ام زلال و پاکم
دل بی قرار خاکم
...
بذار شب چشماشو رو هم بذاره
تا بگم چقدر دلم دوست داره
...
دختر مشرقیم دختر آفتاب
رنگم از پوست بزک کرده ی مهتاب
...
گذشت افسانه این عمر کوتاه
نشد کس از دل تنگ من آگاه
...
یه تنهایی یه خلوت ، یه سایه بون ، یه نیمکت
می خوام تنهای تنها ، باشم دور از جماعت
...
حافظ بیا دوباره
غزل کهنه رو بر انداز
...
حافظ بیا دوباره غزل کهنه رو بر انداز
شعرم حدیث تکرار تو بیا طرح دیگر انداز
...
یه روز میدونم بی خبر
سرزده از راه میرسی
...
یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
...
امروز آفتاب از کدوم ور در اومد
که تو غایب دوباره پیدا شدی
...