2016-09-04 05:44:49
2019-05-13 00:43:44
2013-11-04 21:20:59
2015-01-18 15:58:19
2015-01-21 19:22:11
2014-08-11 19:50:26
2014-08-20 23:05:39
2016-07-05 02:50:01
2015-04-27 04:01:33
2011-03-20 18:26:01
2015-03-01 21:42:21
2019-02-13 05:38:29
2013-09-27 11:24:11
2015-09-20 21:34:42
2019-07-29 00:43:15
Paroles de Mani Rahnama
با شروع قصه ها
زیر این چرخ کبود
...
از همه گر رها شوم ، از تو جدا نمیشوم
تا تو زمین سجدهای ، سر به هوا نمیشوم
...
روبرو عکس غروب یاذ خاطرات خوب
هجرت پرنده ها از شمال رو به جنوب
...
هنوز عاشقانه کنار توام ، ترانه ترانه کنار توام
به یادم میای مثل یه خاطره ، نذار اسمت از یاد این دل بره
...
ای زلال روشن عشق ای پناه شب اندوه
قطره قطره قصه داری از غم ویرونیه کوه
...
باید دیوونگی هام و ببخشی
نگاه سرد چشمام و ببخشی
...
از من عاشق تر نیست
اون که اومد از راه
...
پیش از آن که به تقدیرم قدم بگذاری
پروانه ها می دانستد
...
کنار تو بد آوردم، نرفتم
شکستم، خون دل خوردم، نرفتم
...
تو بی بی دل منی نمیزارم ببرنت
بمونو جوشن منو که عشقمه بکن تنت
...
از این بیراهه سرسبز هزاران کس هزاران روز می رفتند و تن را در شمیم شعر کوهستان به دست خلسه میدادند
سحرگه شیر داغ کلبه کوهی چه سکر آتشینی داشت.
...
ای تو برایم همه کس
جدا نبودی یک نفس
...
چه سلامی واسه چی این همه تاخیر کردی
به هوا محتاج بودم دیگه خیلی دیر کردی
...
مثلکودکی که بابی اعتنایی به سیبی نگاه می کند
به آسمان خیره مانده ام
...
محبوبم
من هم دلم نمیخواهد
...
بانو
تو هم باید از این همه بهار ، که می آید و بی تأمل میگذرد
...
وقتی زل زد تو چشای زندگی
هنوزم تو کمرش یه دشنه بود
...
جاده و پرسهی وحشت
من و تبلرز شبونه
...
جای لب هات روی فنجون مونده ، رد عطرت توی ایوون مونده
قصمون به سر رسیده اما پرسه هامون یاد بارون مونده
...
فردا که نیستی جای تو خالی در لحظه هایم دوباره هست
فردا که نیستی بغض جدایی در گریه هایم دوباره هست
...
فردا که شد زندگی رو، شکل خودت تجربه کن
این بار تو بجای ما، آزادی رو ترجمه کن
...
جای لب هات روی فنجون مونده ، رد عطرت توی ایوون مونده
قصمون به سر رسیده اما پرسه هامون یاد بارون مونده
...
تو زیر بارون من پشت دیوار
تو خسته از شب من مات مهتاب
...
تو زیر بارون من پشت دیوار
تو خسته از شب من مات مهتاب
...
روی دیوار اتاقم تو یه قاب عکس چوبی
تو کنارمی هنوزم با یه دنیا عشق و خوبی
...
(تنهایم،تنهای تنهایم
آزاد از امروز و فردایم)
...
یه پیانو، یه گل سرخ، یه چراغ نیمه روشن
یه شب ستاره سوز و آخرین ترانه ی من
...
دلم گرفته، تنم شکسته
ظهور گریه در من نشسته
...
هنوز عاشقانه کنار توام
ترانه ترانه کنار توام
...
اونو یک عمره تو خوابم می بینم
داره از ترانه ها تنها میاد
...
خودمو گم کردم و اون من دیروزو
این که توی آینست خود منم یا تو
...
تویی که همزاد منی
به من بگو خونه کجاست
...
به من بگو کجا به خنده میرسیم؟
به من بگو کجا به خنده میرسیم؟
...
نباید باورم میشد تو باید کوچ میکردی
تو با این رفتنت مادر گلامو پوچ میکردی
...
خلوت گذر مهتاب
پل میشه زیر پای آفتاب
...
من و تو ... با هم غریبیم\"
من و تو ناگزیر از هم
...
من و تو ناگزیر از هم، ازین تکرار بیهوده
که تنها لحظه ی عادت ،تمام جرم ما بوده
...
بال و پرهای شکسته
جغد پیر و زشت و خسته
...
با تن خسته از دشنه نارفیق ، در هجوم شب بی امان
یک تنه بی رفیق رد شدی از خطر ، ای قلندر ای پهلوان
...
با کوچه اواز رفتن نیست
فانوس رفاقت روشن نیست
...
با کوچه اواز رفتن نیست
فانوس رفاقت روشن نیست
...
بانو
ما میان پریشانی و سالخوردگی
...
بگو بمونم یا برم
که خیلی وقته گم شدم
...
[ مانی ]
مینویسم با سکوتم مثل رویا مثل یه خواب
...
نازلی بهار خنده زده غم ازترانه پر زده
مهتاب خانوم مهربون به کوچه ما سر زده
...
نگاهت می کنم شاید
هنوزم عاشفم باشی
...
ای کاش میشد ای کاش ، هر لحظه از تو گفتن
در مسلخ شکستن ، در آینه شکفتن
...
میان این همه تاریکی خالی خاکستروکلمات مهجور
شادی تاچغادافسانه ادامه پیدا نمیکند
...
پرنده ، هم قفس ، همخونه من
زمستون رفت و شد فصل پریدن
...
نگو که تو سینه ی من
درد بی درمونی نبود
...
من زندگی را با تو می خواهم در این شب
ای شهرزاد ای قصه پرداز دل من
...
دل من ، مثل یه پائیز
تو نگاهت خونه داره
...
زخمهای دیگران را التیام بخشیدن و اشکهای آنان را مبدل به نگاه های پر از شادی کردن ، بهترین لحظه ی خوشبختی است
*
...
مثل یک تصویر مبهم روی آینه مثل خواب
رد میشه از توی ذهنم خاطراتی تار و هراس
...
تحملم کن اگه شکستم، اگه که خستم
تحملم کن اگه به سوگ خودم نشستم
...
قصه ها پر از سکوتن،پر دردن پر رنجن
قصه ها میگن تو دنیا آدما دنبال گنجن
...
تموم شد ترانه
به پایان رسیدم
...
مگه عاشقت نبودم
مگه باورت نداشتم
...
بخون، بخون ترانه خون
ترانه رو ترانه کن
...
دیگه حرفی نزن دیره، خودم حرفاتو می دونم
نپرس میبخشمت یا نه ،می خوام اما نمی تونم
...
بعد از انتظار طولانی آسمان و تنگدستی زمین و سالهای ترس
برای ملامت سقفهای کوتاه و دلجویی چلچله های فروردین
...
باد پرسه میرند
تا نان را ار منقار ترد گنجشکان برباید
...
وداع آخرم با تو، وداعم با نفسهامه
ببین نزدیکه ویرون شم، رفیقم قلب تنهامه
...
از من و تو روی ساحل، تنها یک رد پا مونده
رفتی اما رنگ چشمات،تو نگاه دریا مونده
...
یه پیانو، یه گل سرخ، یه چراغ نیمه روشن
یه شب ستاره سوز و آخرین ترانه من
...
ته چشمات یه جایی بود که آدم قلبشو میباخت سکوتت بی تفاوت بود و چشمات کارمو میساخت
ته چشمات یه چیزی بود شبیه حسه تنهایی گناه و جرم من اینه تو , تو بی اندازه زیبایی
...
نه از خاکم ،نه از بادم
نه در بندم، نه آزادم
...
زمستان
چه شیرین است چه خوش درخاطرت مانده است زمستانی که برفش حرم آتش را تداعی میکرد
...
من از این زندگی مسخره هیچی نمیخوام
جز یه پیانو و یه حنجره هیچی نمیخوام
...
تگرگ، تاتار، تیرگی، تاریخ و باد
که چراغ را خواهد کشت
...