2018-07-29 05:29:13
2018-07-29 05:29:13
2019-02-25 06:31:34
2016-07-22 05:56:03
2015-02-19 00:15:38
2014-02-04 11:16:43
2009-11-09 01:42:19
2015-02-22 06:00:09
2015-03-13 22:43:43
2017-07-05 01:04:33
2014-03-28 20:10:58
2014-02-16 03:11:14
2011-10-04 06:35:51
2014-06-02 23:34:12
2011-03-23 22:32:01
2009-11-08 17:06:46
2015-08-28 18:01:43
2016-08-11 07:31:00
2011-10-04 06:36:52
2015-02-22 06:04:40
2011-02-09 05:00:47
2014-03-03 05:04:16
2014-03-17 20:48:00
2015-11-20 17:05:46
2012-01-05 15:34:09
2014-03-28 21:41:50
2014-02-14 15:37:32
2021-12-19 07:44:16
2012-05-05 21:34:48
2014-05-02 03:56:36
2013-05-09 20:05:20
2013-07-13 20:47:55
2009-12-05 08:48:02
2011-02-10 14:10:16
2014-04-17 16:15:02
2011-12-03 23:38:59
2012-02-19 18:38:54
2011-12-21 15:12:00
2014-05-13 20:54:12
2012-03-15 18:27:19
2011-02-11 12:20:35
2016-11-26 23:58:52
2017-06-05 01:23:12
2021-12-19 12:44:16
2012-12-08 23:02:07
2014-04-22 23:23:25
2017-04-24 01:04:56
2011-02-09 13:05:15
2019-07-28 22:23:41
2015-05-26 17:38:40
ግጥሞች በ Hassan Shamaizadeh
اگه تو مال من بودی ، اگه تو مال من بودی ، آخ اگه تو مال من بودی !
از این جا برمیداشتمت ، میبردمت یه جای دور ، روی چشام میزاشتمت
...
عجب جایی به داد من رسیدی، تا من دنیا رو زیباتر ببینم
تا من اونقدر بخوام زنده بمونم، باهات رؤیام رو تا آخر ببینم
...
روی یک طاقچه سنگی میون دو قاب رنگی
بودن من و تو با هم، آره تصویر قشنگی
...
در تو چیزی هست که عاشقت شدم
چیزی که توی وجود همه نیست
...
میبینم صورتمو تو آینه،
با لبی خسته میپرسم از خودم:
...
من و تو مسافر شب رو به سوی شهر خورشید
خسته از این رهسپاری زیر سایه های تردید
...
برای از تو نوشتن و نوشتن
وقت خواب تو . نفسهاتو شمردن
...
بنویس نامه نویس
حرف های خوب خوب بنویس
...
آخه هر بار خواستم بگم که دو ستت دارم
زبونم بند اومد بریده شد افکارم
...
چشم من بيا منو ياری بکن
گونه هام خشکيده شد کاری بکن
...
یك دریچه برای رفتن
یك دریچه برای دیدن
...
این خونه رو کی ساخته ، اوستای بنا ساخته
با چوب نعنا ساخته ، تنهای تنها ساخته
...
توی این غروب غربت قد دلتنگی ابرا
واسه سرسبزی جنگل واسه اون دشتای زیبا
...
پشت دروازه چشمات همیشه حرف منه
غم تو خوب داره آتیش توی جونم میزنه
...
تو کوچه مون صدای تو
صدای خنده های تو
...
منو جوری بغل کن که تموم خستگیم در شه
بذار دستای تو از پشت واسه این خسته سنگر شه
...
وقتی رستم دشمن سهرابه
شب مهتابی ما بی تابه
...
روی یك طاقچه سنگی
میون دو قاب رنگی
...
وقتی رفتی هرچی خواستی از اتاق من ببر
آیینه رو ببر با این دل همیشه دربه در
...
اومدم شبها رو باور نکنم
غصه نذاشت
...
تا همسفری نیست
مرا بال و پری نیست
...
آبی عقیق عشق
تازه تازه گوهرم
...
هنوزم دستای گرمت جای امنی واسه گریه س
تو قشنگی مثل بارون من دلم پر از گلایه س
...
کتاب زندگیمو روزی که دوره کردم
خاطره هامو با تو یکی یکی زنده کردم
...
وطن این پاره پاره،خودش باور نداره
تک افتاده دوباره،تو شاهد باش ستاره
...
منو با یه بوسه ببر تا ستاره
بمون و یه لحظه نگام کن دوباره
...
ستاره ی امیدم
از تو به خود رسیدم
...
لالایی می خونم روتو می پوشونم بی ترس و اضطراب با من بری به خواب
لالایی می خونم رو تو می پوشونم بی ترس و اضطراب با من بری به خواب
...
زندگیم مثل یه کاغذ سفید
پاک و دست نخورده بود
...
من کویرم ای خدا با حسرت یک قطره آب
یه عمره که دریا رو میبینم تو سراب
...
روزا که تو نیستی خونه
دلم برات پریشونه
...
شب من پنجره ای بی فردا
روز من قصه تنهایی ها
...
لحظههارو با تو بودن
در نگاه تو شکفتن
...
داغ یک عشق قدیمو اومدی تازه کردی
شهر خاموش دلم رو تو پرآوازه کردی
...
عمریه آیهء همدردی میخونیم من و تو
هنوزم درد همو خوب نمیدونیم من و تو
...
منو بشناس ، منو بشناس
نذار ناشناس بمونم
...
من و تو با همیم اما دلامون خیلی دوره
همیشه بین ما دیواره صد رنگه غروره
...
برای روز میلاد تن من
نمی خوام پیرهن شادی بپوشی
...
اگه حلقههای زنجیرو بشه از هم جدا کرد
اون همه خاطره های زنده رو میشه فنا کرد
...
غریب و گنگ و بی فریاد،اجاقی سرد و خاموشم
نفسهام سرد و یخ بسته،زمستون تو آغوشم
...
اون که هر چی ابر دنیاس
خونه داره تو چشاش
...
باورم بود فصل پاییز
فصل پژمردن برگه
...
اولین باری که در تو صورت خورشیدو دیدم
اولین باری که از عشق به ترانه میرسیدم
...
در کاخ پادشاهی,در پای تخت شاهی
در شب میلاد نور,در قحطی سیاهی
...
شهر برفی رو میبینم از کنار پنجره
بی تو گم میشم تو بغض کوچه های خاطره
...
آن زمان ها در دل شب های خویش
کاخ عشق و آرزویی داشتم
...
شنیدم باز سراغم رو گرفتی
چی شد باز یاد این عاشق می افتی
...
شمالی گفتی و شعر یادم اومد
مثل شیرین که بود فرهادم اومد
...
آدم خیلی حقیره بازیچه تقدیره
پل بین دو مرگه مرگی که ناگزیره
...
تولد تولد تولدت مبارک
مبارک مبارک تولدت مبارک
...
تو از طلوع صبحی تو شعر التماسم
غبار راه دورت نشسته رو لباسم
...
من برات یار میشم یار وفا دار میشم
دل و دلدار میشم غم داری غمخوار میشم
...
تویی که بفکر رفتنی
بفکر دل شکستنی
...
یه دختر دارم شا نداره صورتی داره مانداره
از خوشگلی تا نداره
...
امروز آفتاب از کدوم ور در اومد
که تو غایب دوباره پیدا شدی
...