2016-09-13 05:14:41
2010-03-28 15:48:06
2014-05-07 20:03:18
2015-11-08 01:45:05
2010-10-08 06:15:38
2010-10-08 06:15:44
2011-11-12 19:42:55
2013-07-13 20:47:55
2011-11-12 20:06:36
2014-02-05 18:58:39
2010-11-04 05:23:12
2011-11-13 19:33:41
2014-05-06 03:29:44
2010-11-09 05:37:08
2011-11-12 19:54:47
2011-11-12 22:35:31
2011-10-04 06:38:08
2009-11-19 05:51:51
2013-07-13 20:47:55
2011-10-04 06:38:21
2011-05-17 14:00:13
2011-11-12 22:46:47
2011-10-04 06:38:37
2011-11-13 19:23:24
2010-09-19 19:57:53
2014-04-14 19:42:05
2011-10-04 06:39:16
2013-04-23 03:08:06
2014-02-04 12:16:43
2011-11-12 21:56:39
Text av Fereidoon Foroughi
چون سایه های بی امان
بازیچه دست زمان
...
اگه تو پیشم نیای
دنیا رو غمگین می بینم
...
سایه یه حادثه که یه عمره با منه
توی شهر آهنی داره خردم میکنه
...
ای مجاهد ای رزمنده زمان با شکوه یکی شدن
زمان پیوستن ما زمانی که طلسم شبها شکسته شد
...
چه می شد که مرزی نبود
برای نثار محبت
...
خواهم تو شوی
محبوب دلم
...
دو تا چشم سیاه داری
دو تا موی رها داری
...
روزم از شب روسیاتر
شبم از شهر بی صداتر
...
وقتی که ، دستای باد ، قفس مرغ گرفتارو شکست ، شوق پروازو نداشت
وقتی که چلچله ها ، خبر فصل بهارو می دادن ، عشق آوازو نداشت
...
چرا وقتی که آدم تنها میشه
غم و غصه اش قد یک دنیا میشه
...
رویاهای من قریه ایست قدیمی
تو مشتی سایه اما صمیمی
...
مرگ اون لاله سرخ
کفن خنده به روی لب بود
...
دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره
...
یک نفر میاد که من منتظر دیدنشم
یک نفر میاد که من تشنه بوییدنشم
...
سقف خونم طلای ناب
زیر پاهام حصیر سرد
...
تن تو نازک و نرمه، مثه برگ
تن من جون میده پرپربزنه زیر تگرگ
...
کوچه شهر دلم
از صدای پای تو خالیه
...
چشای آبی تو مثل یه دریا میمونه
دل خسته منم مثل یه ماهی میمونه
...
باز یکی با غصه هاش داره آواز میخونه
وقتی غم تو دل باشه دیگه مردن آسونه
...
آآآآ مشتی ماشاالله
آآآآ حقه ای والله
...
وقتی که دستهای باد
قفس مرغ گرفتارو شکست
...
تن تو ظهر تابستون و به یادم میآره
رنگ چشم های تو بارون و به یادم میآره
...
خواهم تو شوی، محبوب دلم
چون نرگس من، دیوانه ی من
...
خداوند بزرگ را به یاری می طلبیم که در این برهه
از زمان منجی ایران عزیز و شما هموطنان وطن
...
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان
...
رنج و عذاب از من
شنگی و شاب از تو
...
دلم از خیلی روزا با کسی نیست
تو دلم فریاد و فریادرسی نیست
...
دلامون شکسته یا علی
زبونامون بسته یا علی
...
یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
...
پشت این پنجره ها دل می گیره
غم و غصه ی دل رو تو می دونی
...