2015-09-20 21:39:41
Paroles de Andranik
بی وفا آی بی وفا دگر سراغ ما نمی آیی
چرا هر زمان در وعده امروز و فردایی چرا
...
دیگه ازقصه عشق شور و غوغا نمیشه
تو کتابهام دیگه این جور چیزها پیدا نمیشه
...
پای در زنجیر . پرواز میکنم
با غمهای درون اوج میگیرم
...
گذشت افسانه این عمر کوتاه
نشد کس از دل تنگ من آگاه
...
حالا باز دو باره من تو کلام و قصه هاتم
من دلشکسته بازم رو پناه شونه هاتم
...
حریق دریا رو ببین
ماهی های سوخته رو آب
...
آره من عاشقتم . کیه که عاشق و شیدای تو نیست؟
آره من اسیرتم . کیه که اسیر چشمای تو نیست؟
...
اینجا بر تخته سنگ
پشت سرم نارنجزار
...
خانه سرخ و کوچه سرخ است و خیابان سرخ است
آری از خون پهنه ی برزن و میدان سرخ است
...
تازه شو تازه مثل همین ترانه
فکر جنگل باش اگه باغ تو سوخته
...
شب شد و باز ستاره ها
دنبالتن تو آسمون
...
منو ببخش عزیزم که از تو می گریزم
می سوزم و خاموشم تو خودم اشک می ریزم
...
تو تنهایی قلبم یه شب نقش تو افتاد
مثل اینکه خداوند تو و عشقو به من داد
...
پرسه در خاک غریبپرسه بی انتهاست
همگریز غربتم زاد گاه من کجاست
...
توی غربت بال و پربسته شدم
خودم ازدست خودم خسته شدم
...
سادگی مرا ببخش که خویش را تو خوانده ام
برای برگشتن تو به انتظار مانده ام
...
بغض پائیزی ابرم بغض یک غروب غمناک
شاهدشکستن من قطره بارون رو خاک
...
وقتی که من بچه بودم
پرواز یک بادبادک
...
بی تو هر شب غمتو به خلوت خودم می بردم
خبری از تو نبود و لحظه ها رو می شمردم
...
با یاد عزیزانم
این بام پریشانم
...
با یاد عزیزانم
این بام پریشانم
...
لالایی لالایی لالایی عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
...