رهگذار عمر آکورد
رهگذار عمر
داریوش
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
این حرف و معما نه تو خوانی و نه من
پس از پسففف پرده گفتگویف من و تو
چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من
رهگذار عمر سیری در دیاری روشن و تاریک
رهگذار عمر راهیست بر فضائی دور یا نزدیک
کس نمی داند کدامین روز می آید
کس نمی داند کدامین روز می میرد
چیست این افسانه هستی خدایا چیست
پس چرا آگاهی از این قصه ما را نیست
کس نمیداند کدامین روز می آید
کس نمیداند کدامین روز می میرد
کس نمیداند کدامین روز می آید
کس نمی داند کدامین روز می میرد
صحبت از مهر و محبت چیست
جای آن در قلب ما خالیست
روزی انسان بنده عشق و محبت بود
جز ره مهرو وفا راهی نمی پیمود
کس نمی داند کدامین روز می آید
کس نمی داند کدامین روز میمیرد
چیست این افسانه هستی خدایا چیست
پس چرا آگاهی از این قصه ما را نیست
کس نمی داند کدامین روز می آید
کس نمی داند کدامین روز می میرد